جمعه 5 مهر 1392
دلم عمریه می گیره بهونهمیخواد دل بکنه از این زمونهتویی فانوس روشن تو شب تارواسه این دل سرگشته ی بی یاردیگه وقتشه که بارون ببارهبریزه رو سر شبا ستارهشبای انتظار شبای دلتنگکه می زنه به شیشه ی دلم سنگای تو هستی این دل شکسته ی مننای نفسهای خسته ی منچشمای در خون نشسته ی منای جانمن که مست یه جرعه ی ناز نگاتمپنجره ی رو به خنده هاتمدیوونه ی اسم آشناتمای جانیه روز گل می کنه غنچه ی رویاماگه پا بزاری رو فرش چشماممیشینه روسرم سایه ی دستاتمیپیچه تو دلم عطر نفسهاتخدا کی میرسه لحظه ی دیداردل از خواب قفس کی میشه بیدارهنوز منتظرم خسته و بی تابکه شب گم بشه تو خنده ی مهتابای تو هستی این دل شکسته ی مننای نفسهای خسته ی منچشمای در خون نشسته ی منای جانمن که مست یه جرعه ی ناز نگاتمپنجره ی رو به خنده هاتمدیوونه ی اسم آشناتمای جان
نظرات شما عزیزان:
نويسنده : Reza&Elahehnaz