** به وب سایت من وعشقم خوش‌آمدید **

** به سلامت برو خدا پشت وپناهت باشه دنیای من **
ولادت با سعادت حضرت علی اکبر و روزجوان برهمگان مبارک
فقط نگاه کن و بعد هیچ چیز نپرس
به خواب رفتمت از بسته ها ی خالی قرص
به دوست داشتنم بین دوستش داری
به خواب رفتمت از گریه های تکراری
که می شود به رگ و پوست، از تو تیغ کشید
که می شود به تو چسبید و بعد جیغ کشید
که می شود چمدانت شد و مسافر شد
میان دست تو سیگار بود و شاعر شد
غریبگی ِ تنم در اتاق خوابی که…
به نیمه شب، اس ام اسهای بی جوابی که…
دلم گرفته و می خواهمت چه کار کنم؟
که از خودم که تویی تا کجا فرار کنم؟
قرار بود همین شب قرارمان باشد
که روز خوب تو در انتظارمان باشد
که نیست باشم و از آرزوت هست شوم
عرق بریزم و از تو نخورده مست شوم
که به سلامتی جام بعدی و گیجی
که به سلامتی مرگ های تدریجی
که به سلامتی سال های دربدری
که به سلامتی تو که راهی ِ سفری..
که به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ
که به سلامتی گوسفند قبل از مرگ
که به سلامتی خواب های نیمه تمام
که به سلامتی من… که واقعا تنهام
فرار می کنم از این از این چهاردیواری
به یک جهان غم انگیزتر، به بیداری…
به عشق توی توهّم… به دود و شک که تویی
به این ترانه ی غمگین ِ مشترک که تویی
صدای گریه ی من پشت سال ها غم بود
صدای مته می آمد که توی مغزم بود
به خواب رفتنم از حسرت ِ هماغوشی ست
که بهترین هدیه، واقعا  فراموشی ست..
قرار بود همین شب قرارمان باشد
که روز خوب تو در انتظارمان باشد
که نیست باشم و از آرزوت هست شوم
عرق بریزم و از تو نخورده مست شوم
که به سلامتی جام بعدی و گیجی
که به سلامتی مرگ های تدریجی
که به سلامتی سال های دربدری
که به سلامتی تو که راهی ِ سفری...
 

نويسنده : Reza&Elahehnaz


** 18 خرداد ===== بهترین روز زندگیم با عشقم **
دست شب را بگیر سوی فردا ببر
لحظه هارو به آفوش رویا ببر
نترس از طوفان جوانه در راه هست
هنوز هم لبخند به چهره ی ماه هست
شنیدنی شده باز
سکوت فریادتت
هنوز هنوز هنوز
نبض زمین نرفته از یادت
مرا به آوازی دوباره مهمان کن
بیا و معجزه رو دوباره آسان کن
محکم قدم بزن ایام یار توئه
فردا و پسفردا چشم انتظار توئه
دست شب را بگیر سوی فردا ببر
لحظه هارو به آفوش رویا ببر

نويسنده : Reza&Elahehnaz


** متن زیبا و عاشقانه ی گذشته ها **
 
 
 
 
برای من نوشته گذشته ها گذشته تمام قصه هام هوس بود


برای او نوشتم برای تو هوس بود ولی برای من نفس بود


كاشكی خبر نداشتی دیونه نگاتم یه مشت خاك ناچیز افتاده ای به زیر پاتم
 

كاشكی صدای قلبت نبود صدای قلبم كاشكی نگفته بودم تا وقت جون دادان باهاتم


نوشته هرچه بود تموم شد


نوشتم عمر من حروم شد
 

نوشته رفته ای زیادم


نوشتم شمع رو به بادم


نوشته در دلم هوس مرد


نوشتم دل توی قفس مرد
 

كاشكی نبسته بودم زندگیمو به چشمات


كاشكی نخورده بودم به سادگی فریب حرفات
 

لعنت به من كه آسون به یك نگات شكستم
 

به این دل دیونه راه گریز و ساده بستم

نويسنده : Reza&Elahehnaz


** داستان زیبایی دریای آرام **
 

 
 
ﮐﻔﺶ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ . ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ :
ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ ...
 
ﺁنطﺮﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ

ﻧﻮﺷﺖ :
ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ ...
 
ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ ...
 
ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ :
 
ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ.
 
ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ .
 
ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ : " ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ! ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ".

بر آنچه گذشت ،آنچه شکست ،آنچه نشد ...حسرت نخور ؛زندگی اگر آسان بود با گریه
آغاز نمیشد

نويسنده : Reza&Elahehnaz


** ولادت با سعادت امام حسین برهمگان مبارک **
شعر های کوتاه عاشقانه و رمانتیک
 
 
اگر عشق نبود


از غم خبری نبود اگر عشق نبود


دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟

 



بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود


این دایره‌ی کبود، اگر عشق نبود

 



از آینه‌ها غبار خاموشی را


عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟

 



در سینه‌ی هر سنگ دلی در تپش است


از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟
 
.
.
.
 
می گویند:

عشق خدا

به همه یکسانَ ستــ

ولی من می گویم:

مرا بیشتر از همه

دوستــ دارد

وگرنهـ

بهـ همهـ

یکی مثل تو می داد . /

.

.

.

من تمـــــام شــــــــعرهایم را


در وصــــــــف نیامدنت ســـــــــــــروده ام !


و اگر یــــــــــک روز ناگهـــــــــــان ناباورنه ســــــــر برسی

...

دســـــــــت خالی ,حیرت زده


از شاعر بودن استعفا خواهم داد!


نقــــــاش میشوم


تا ابدیت نقش پرواز را


بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا


خواهـــــــم کشید.

.

.

.

من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شبها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم نم: تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!

.

.

.

نه تو می مانی و نه اندوه


و نه هیچیک از مردم این آبادی...


*به حباب نگران لب یک رود قسم،*


و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،

نويسنده : Reza&Elahehnaz


** هفته ی عشقه **
کاشکی‌ می‌رفتیم عزیزم
من و تو یه گوشه با هم
تو یه کیف به روی دوشت
من یه کوله روی پشتم
برای یه هفته یه کم
با تو زندگی‌ می‌کردم
با تو زندگی‌..
عزیزم بریزم همه زندگیمو
توی کوله عشقم و با تو توی این هوا
که هوای تو کرده دلم بی‌ تو تنگه قشنگه برام که نگام
که نگام با نگاه تو باشه و دست تو باشه کنارم و بردارمو
همه دارو ندار دوست دارمو که میدونی اینو آره خوب بلدم
آره خوب بلدم که قدم بزنم
بزنم با تو اون همه حرفایی که ببرم تورو تا نو‌ک دریایی که
جایی‌ که واسه رفتن تن‌ به تنه
واسه رفتن تن‌ به تنت با منه
حالا ساعت عشق عاشق شدنه
با منه که داره دل من با دلت می‌زنه به سرم که تو رو ببرم…

نويسنده : Reza&Elahehnaz


** جانش را از جسمش جدا می کند **
ای عزیز 
تو بخشی از قلب من هستی 
زمانی می رسد که کسی تو را از من می رباید و می برد
بدون تو چگونه لحظه ها را سپری کنم، بگو
تنها بدون تو چگونه زندگی کنم
بزرگ است هکتوری که عزیزش را به دست کسی می سپارد
جانش را از جسمش جدا می کند 
 

نويسنده : Reza&Elahehnaz


** تولدم مبارک نیست عشقم بی تو نفسی ندارم **
خیلی کم گذاشتی،خیلی نبودی، 
من اما.. 
کم نگذاشتم.. 
کم برداشتم... 
که تو کم نياری... 
هر چیز با ارزشی بود به تو بخشیدم. 
عشقم،غرورم،دلم 
سادگی ام... 
باورم... 
و... 
زندگیم... 

دیگر چيزى برايم نمانده بجز تو...


نويسنده : Reza&Elahehnaz


** روز مرگ عزیز دلم **



ته این قصه دنیا مو بهم ریخت ته این قصه رویای من و کشت

تو دل کندی و من راهی ندارم بجز کوبیدن دیوار با مشت
از خدا صبر برای عشق خوبم رضا میخوام در فوت همسر عزیزم و دعا میکنم خداوند روحش رو قرین رحمت خودش قرار بده

نترس من کنارتم ، دو شب پیش با هم از هر چیزی گفتیم و لبخند زدیم ولی امروز موندم

وقتی خبر مرگتو از زبان پدر نازنینت شنیدم اشکم جاری شد حالم خرابه

خدایا فقط به من و تو صبر بده … بهار امسال من تاریکتر از هر سال شد با غم تو

فقط همینو دارم خدایا این چه بلایی بود نازل کرد اول سال تا عمر دارم لباس عزا تنمه به یادت و هرگز ازدواج نمی کنم میخام همه بفهمن چقدر دوستت دارم آنقدر می گریم تا کور شم همه بگن کور عشق آمد من و ماندم و دنیای بی رحم برایم گذاشتی قرار شد هر دو در آغوش هم بمیریم نامزد قشنگم چه روزهای بود حالا تو رفتی و من ماندم و خاطراتت داره نابودم می کنه قلبم آتیش می کشه دیگه چیزی ندارم جز دل پاره پاره همین خدانگهدار عزیزم تو رو

می سپارم با دستان عاشقم زیر خاک امروز با اشک تلخ اسمت رو خاک می نویسم همین

 

بهار غم انگیز 1394

 

 

این شعرهم تقدیم روح پاکش می کنم :

حوض کوچیک خونمون بی ماهی مونده

گلدون لب.پنجره چه خالی موند

هنوزم جای پای تو تو باغچه مونده

عکسای یادگاریت رو طاقچه مونده رو طاقچه مونده

هنوزم بعضی وقتا … یاد گذشته ها

میسوزونه دلمو … میسوزونه دلمو

هنوزم بعضی وقتا … یاد گذشته ها

میسوزونه دلمو … میسوزونه دلمو

رفتی ولی من به عشق تو زنده ام

محاله جز تو به کسی دل بدم

رفتی ولی من به عشق تو زنده ام

محاله جز تو به کسی دل بدم

هنوزم بعضی وقتا … یاد گذشته ها

میسوزونه دلمو … میسوزونه دلمو

هنوزم بعضی وقتا … یاد گذشته ها

میسوزونه دلمو … میسوزونه دلمو

رفتی ولی من به.عشق تو زنده ام

محاله جز تو به کسی دل بدم

رفتی ولی من به عشق تو زنده ام

محاله جز تو به کسی دل بدم



نويسنده : Reza&Elahehnaz


** خیلی دوستت دارم عشقم و سال نو94 برهمگان و عشقم مبارکباد**

وقتی به رویا اعتمادی نیست باید فقط کابوسو باور کرد
گاهی هوایه تلخه غربت رو میشه با یه لبخند بهتر کرد

روحه بهار سبزو پیدا کن تو لحظه های خیسه بارونی
وقتی زمان در انتظار ماست پاشو از این خوابه زمستونی

ما پشت این آیینه گم میشیم تا انتهایه راه پیدا شه
این رسمه زیبایی که میبینی باید که حله این معما شه

روحه بهار سبزو پیدا کن تو لحظه های خیسه بارونی
وقتی زمان در انتظار ماست پاشو از این خوابه زمستونی
روحه بهار سبزو پیدا کن تو لحظه های خیسه بارونی
وقتی زمان در انتظار ماست پاشو از این خو
ابه زمستونی

با چترهای خسته و بسته در خلوته شب پرسه ی بارون
ما آسمونو خط خطی کردیم با بادبادکهای رنگیمون

روحه بهار سبزو پیدا کن

تو لحظه های خیسه بارونی
وقتی زمان در انتظار ماست

پاشو از این خوابه زمستونی

پاشو از این خوابه زمستونی


نويسنده : Reza&Elahehnaz